سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به مردم بیاموز و دانش دیگران را فراگیر، تا دانش خود را استوار کرده [امام حسن علیه السلام]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

آقای منتظری گرفتار کیش شخصیت است.از اول هم همین طور بوده است. هم‌بندی‌ها و زندانی‌های همراه ایشان چنین چیزی را صلاح نمی‌دانند بگویند؛ ولی اگر خصوصی از آن‌ها سئوال شود، کاملا آشکار خواهد شد که ایشان دارای کیش شخصیت، خودمحور و حتّی قوم محور است.

*درآمد:

بررسی مختصات فکری و تحلیلی خاطره نویسانی که دهه گذشته را فرصتی مناسب برای شکستن مکانت و کاریزمای امام یافتند،می تواند رهیافت مناسبی برای شناخت اهداف آنان باشد؛به عبارت دیگر،آنچه عده ای در پوشش بازبینی و دگردیسی تاریخی برای انجام آن به تکاپو افتادند،نتیجه دیدگاهی بود که سال ها از ملت پنهان نموده و در عین حال،خویشتن را بر خیل مدافعین نظام و امام تحمیل کرده بودند.
در گفت و شنود حاضر ،ماهیت اندیشه و عمل این طیف مورد بررسی قرار گرفته است.

*برخی از تحلیلگران تاریخی پس از گذشت حدود یک دهه از شروع تبلیغات باند مهدی هاشمی برای شکستن کاریزمای امام و به شکست انجامیدن این اقدام در عمل، به این نتیجه رسیده اند که این حرکت عملاً یک نوع خودزنی سیاسی بود، زیرا بسیاری از افرادی که در آن باند و جریان بودند، هنوز به امام علاقه داشتند و این رفتار موجب شد که آنها پراکنده شوند.از دیدگاه شما اینها به چه دلایلی به این عرصه روی آوردند و محاسبه چه چیزهائی را نکردند که جریان به اینجا منتهی شد.

*حسینیان: شکستن شخصیت‌های بزرگ تاریخ و مردان الهی، در طول تاریخ عملی تکراری است. علتش هم این است که همیشه برخی از شخصیت‌ها در عمل و رفتار و مقبولیت مردمی به عنوان شاخص ‌حق تلقی می‌شوند و دیگرانی که با این شاخص فاصله دارند، تلاش می کنند این ملاک را بشکنند. پیامبر (ص) در مورد حضرت امیر (ع) می فرمایند: "الحق مع‌علی " حق با علی(ع) است و یا به عبارتی علی(ع) بر مدار حق است. کسانی که با علی‌بن ابیطالب (ع) وارد جنگ شدند، برای توجیه رفتار خود ناچار بودند علی(ع) را بشکنند،‌ به همین دلیل معاویه، دستگاه جعل حدیثی را به وجود آورد تا حقانیّت و شاخص و ملاک بودن امیرالمؤمنین (ع) را زیر سئوال ببرد و در آن شبهه‌ ایجاد کند؛ اما تاریخ نشان داد با اینکه دشمنان از سال 40 تا 101 هجری، علی(ع) را بر منابر لعن کردند و حتی به قول ابن ابی الحدید حتی یک فتوای فقهی هم نمی‌شد از حضرت علی(ع) نقل کرد و لذا می‌گفتند ابو زینب چنین نظری دارد، با همه این تلاش ها نتوانستند علی‌بن ابیطالب (ع) را زیر پرده جهالت نگه دارند. حتی در نهایت هشام بن عبدالملک هم به فرزندش سفارش کرد و گفت: "کسی که با خدا آمیخته و مظهر دین است، بشر نمی‌تواند او را محدود کند. " به علی (ع) نگاه کنید که چند سال از او بد گفتند، اما حقانیتش همچنان پا برجاست. امام هم همین طور است. امام در عمل، تقوا،‌ عدالت، شجاعت و همه صفت الهی، یک شخصیت بی‌بدیل بود. مردم هم به این باور رسیده بودند؛ امام را باور کردند و به عنوان شاخص حق به امام نگاه می‌کردند. ایشان هم مانند تمام رهبران الهی، در مسیر حرکت خودش دارای جاذبه‌ها و دافعه‌هائی است. آنهائی که دفع شدند،‌ ناچار شدند برای توجیه چهره باطل خود، به چهره امام چنگ بزنند، ولی خوشبختانه این قلّه،‌ بسیار رفیع و سر به فلک کشیده بود و حتی دشمنان او هم نتوانستند عظمت و بزرگی‌اش را پنهان کنند و دشمنان او هم به این امر اعتراف کردند. نکته جالبی را در یکی از روزنامه‌های عربی دیدم. صدام که دشمن‌ترین اشخاص نسبت به امام بود، در هنگام محاکمه، برای تحقیر شیوخ عرب این جمله را گفته بود که: "هیچ یک از مردان عرب نتوانستند در مقابل من تاب بیاورند. وقتی نیروهای من به طرف کویت حرکت کردند،‌ رهبران آنجا بلافاصله و حتی قبل از رسیدن سپاهیان من فرار کردند. تنها این مرحوم آیت‌الله خمینی بود که چند سال در مقابل من استقامت کرد. " چیزی که دشمن هم اعتراف می‌کند، چند نفر با نقل خاطرات و بستن افترائات نمی‌توانند عظمت آن را مخفی نگه بدارند و یا خدای نکرده در آن تردید ایجاد کنند.

*سئوال این جاست که آنها از نظر جامعه شناسی چه تحلیلی داشتند که دست به این اقدام زدند و چرا به نیتجه نرسیدند؟

*حسینیان: به نظر من اشتباه آنها این بود که از ابتدا تحلیل درستی نداشتند و مردم را خوب نمی‌شناختند. اینها گمان می‌کردند مشکلات و گرفتاری‌ها، زمینه‌های محبوبیت امام را شکننده کرده است و وارد صحنه‌‌ای شدند که ترکش آن به خودشان برگشت و بسیاری از کسانی که در بعضی از مواضع با آنها موافق بودند، به خاطر این رویکرد، از آنها فاصله گرفتند و احساس کردند کینه آنها نسبت به امام، ریشه و عمقی دارد که تحملّش برای کسانی که هنوز دین بر وجودشان حاکم است، ممکن نیست.

* آیا تصور نمی‌کنید اینها در فضائی دست به انتشار خاطرات خود زدند که به هر حال از سوی بخش‌هائی از ابواب جمعی دولت موقت، چراغ سبزهائی به آنها داده شده بود؟ چون آن‌ها هم به هر حال نیاز داشتند که برای شکستن جایگاه رهبری نظام، کاریز مای امام را تخریب کنند و حتی با برگزاری صدمین سال تولد امام هم مخالفت کردند.تصور نمی‌فرمائید که از این طرف هم کمک‌هائی به آنها شد که این طور جسارت پیدا کردند؟ و اگر ما حاکمیت یکپارچه‌ای داشتیم که در جهت حفظ جایگاه و شأن امام تلاش می‌کرد، اینها جرئت نمی‌کردند تا این حد پیش بیایند؟

*حسینیان: من دلیلی برای اینکه این رویکرد حساب شده‌ای باشد، ندارم، ولی همان طور که عرض کردم آنها تحلیل درستی از جامعه نداشتند واحساس کردند چون در بعضی از روزنامه‌های دوم خردادی تلاش می‌شود که ابهت و قداست امام شکسته شود و به قول خودشان "تقدّس زدائی " کنند، این تقدّس‌زدائی در متن جامعه نفوذ کرده و جامعه از آن متأثر شده است، منتهی مسئله اینجاست که همان‌‌هائی هم که در روزنامه‌هایشان در پی این تقدّس‌زدائی بودند، جامعه را نشناخته بودند و همراه با اینها سقوط کردند و شکست سختی خوردند.

*به نظر شما این خاطرات تا چه حد نشان داد که اینها اساساً با امام مشکل داشتند؟ چون این جریان در اولین سال های پس از عزل آقای منتظری سعی کرد افرادی غیر از امام را متهّم کند،‌ مثلاً از مقامات قضائی تا اعضای دفتر امام و حاج احمد آقا پیش می‌رفتند، ولی در همین سطح متوقف می‌شدند و حریم جایگاه خاص امام را نگه می‌داشتند و در مطالبی هم که منتشر می‌کردند،‌ طبق گفتمان رسمی از امام نام می بردند و حتی تجلیل می کردند. به نظر شما این خاطرات تا چه حد نشان داد که مشکل اصلی اینها با امام بوده است؟

*حسینیان: اتفاقاً در این مورد، نکته ای را در پرونده یکی از این اشخاص دیدم که برایم خیلی عجیب بود. قبل از انقلاب، این فرد در بازجوئی ساواک، در مورد امام گفته بود: "آیت‌الله خمینی برای تخریب، فرد مناسبی است، ولی برای سازندگی فرد مناسبی نیست. " و تقریباً در برخوردهای بعدی هم نگرشی که به حضرت امام داشت، همین بود. اینها تصورشان این بود که درک و فهمشان برای اداره جامعه بیشتر از امام است؛ در حالی که توان اداره بیت و منزل خودشان را هم نداشتند، چه برسد به مدیریت یک جامعه. عمده مسائلی که منجر به بازتر شدن این زاویه شد، دنیاطلبی این اشخاص بود.متأسفانه دنیا طلبی و جاه طلبی با ساده‌‌اندیشی‌ای که حضرت امام بارها به آن اشاره کردند، دست به دست هم دادند و اینهاامام و تدبیر امام و رموز موفقیت ایشان را کشف نکردند، به همین دلیل در مقابل حضرت امام موضعگیری کردند و البته این موضعگیری چیزی از امام نکاست و اینها را تخریب کرد و از گردونه بیرون راند.

*قبل از اینکه به جنبه محتوائی این ادعاها بپردازیم، آیا جنابعالی با این نظر موافق هستید که نشر این خاطرات، آخرین فصل از زندگی سیاسی این افراد است و در واقع آن عاقبت به شرّی که گفته می شود، در مورد این‌ها شکل گرفته است؟

*حسینیان: من در مورد امام دو اعتقاد دارم. یکی اینکه امام برای مردم شخصیت مقبول و جا افتاده‌ای بود و مردم با امام زندگی کرده و رفتار، عملکرد، زندگی، ساده‌زیستی، خلوص، شجاعت و شهامت ایشان را قبل و بعد از انقلاب با تمام وجود درک و احساس کرده بودند. وقتی هم که فردی با جان جامعه‌ای آمیخته شد، با چند خاطره نویسی تغییری در ذهنیت مردم ایجاد نخواهد شد؛ به همین دلیل هم اینها از جامعه طرد شدند و به جائی رسیدند که مفتی آدم بدنامی مثل نوری زاده شدند.تصورش را بکنید که پست‌ترین، رذل‌ترین و کثیف‌ترین آدم‌های تاریخ استفتا کنند و این آقا در رادیوهای بیگانه یا روزنامه‌های ضد انقلاب و ضد ایران پاسخ بدهد! دیگر سرنوشتی از این بدتر نمی‌شود. اعتقاد دیگر من هم این است که هر کسی نسبت به امام عدم خلوصی در وجودش بود، از گردونه انقلاب بیرون افتاد و تبدیل به موجودی مفلوک و درمانده شد. نمی‌دانم از خلوص امام بود و یا از عرفان امام، هر چه بود یک امر طبیعی نبود؛یک امر خدائی بود. من نمونه‌های بسیاری را می‌توانم ذکر کنم که به دلیل عدم اعتماد،‌ عدم پایبندی و عدم تعهد نسبت به حضرت امام، در زندگی ذلیل شدند.

*با مروری بر خاطرات آقای منتظری، نوعی نگاه منفی و بدبینانه نسبت به علمای شیعه، به خواننده مخصوصاً در نگاه جوان بی‌تجربه‌ای که فی‌المثل مرحوم حاج شیخ یا موسس حوزه علمیه قم، مرحوم آیت‌الله بروجردی را نمی شناسد و حتی ابتدائی ترین منابع در مورد آنها را ندیده، ایجاد می شود و این شک را در ذهن به وجود می آورد که این خاطرات، صرفاً ‌ادعانامه شخص آقای منتظری نیست، بلکه چنین به نظر می‌رسد که مخالفین نظام و روحانیت و مرجعیت، دست به دست هم داده و این مجموعه را ساخته و پرداخته‌ کرده‌اند. مثلاً‌ از مرحوم آیت‌الله بروجردی، تصویری از یک انسان ساده‌اندیش و ابتدائی می دهد که با کوچک‌ترین حرفی نظرش برمی‌گردد و یا عصبانی می شود.آیا به نظر شما این ادعانامه مخالفین امام و نظام و مرجعیت و روحانیت شیعه نیست که از زبان شخص آقای منتظری بیان شده است؟

*حسینیان: در اینجا دو مسئله مطرح است،‌یکی اینکه آیا این خاطرات واقعاً بدبینی نسبت به این افراد ایجاد می کند و تأثیرگذار است؟ ممکن است شبهه ایجاد کند، ولی تأثیر قطعی ندارد. بد نیست به نکته‌ای تاریخی اشاره کنم. هنگامی که عباسیان به پیروزی رسیدند، سفّاح، اولین حاکم عباسی، شیوخی از شام را احضار و از آنها سئوال کرد: "چرا نسبت به علی‌بن ابیطالب (ع) تا این اندازه بددهنی کردید؟ " آنها سوگند خوردند که ما او را نمی‌شناختیم و برای پیامبر(ص)، اهل بیتی جز امویان قائل نبودیم. به هر حال تبلیغات اثر خود را دارد، ولی در عین حال به علت بی‌مایگی به زودی شبهه از اذهان پاک می شود،مثلاً در مورد شخصیتی چون آیت‌الله العظمی بروجردی که جهان اسلام و تشیع به ایشان رجوع می‌کنند و مرجع علی‌الاطلاق جهان شیعه محسوب می‌شوند و در عمل کارهای بسیار مهم و تاریخسازی چون بازسازی حوزه را انجام می‌دهند، جای تردید و چند و چونی باقی نمی‌ماند. هیچ کس تردید ندارد که آیت‌الله العظمی بروجردی بیشترین نقش را در ایجاد زمینه برای پدید آمدن انقلاب اسلامی داشته‌اند. تأسیس و بازسازی حوزه، تغییر اساسی در نظام فکری و اندیشگی حوزه، تحولات عظیم در سازماندهی روحانیت و ایجاد و تصحیح ارتباط آن با متن جامعه، ایجاد نمایندگی های قوی و فعال در خارج از جهان اسلام از قبیل کانادا، آمریکا، آلمان، انگلیس و حتی مدینه که هنوز آثار آنها را به خوبی می‌بینیم،از آثار ماندگار مرجعیت ایشان است. چنین مرتبت والائی چطور ممکن است با ادعاهای فردی مثل آقای منتظری نادیده گرفته می‌شود و یا نسل آینده ما که قطعاً‌ نسل تحصیلکرده‌تر و عاقل‌تری خواهد بود، تحت تأثیر این القائات بی‌دلیل و بی‌منطق قرار می‌گیرد؟ولی اینکه می‌گوئید آیا اینها نوشته دشمنان نیست؟ خیر، من چنین اعتقادی ندارم.‌آقای منتظری گرفتار کیش شخصیت است.

*: از همان ابتدا؟

*حسینیان: بله، از اول هم همین طور بوده است. هم‌بندی‌ها و زندانی‌های همراه ایشان چنین چیزی را صلاح نمی‌دانند بگویند؛ ولی اگر خصوصی از آن‌ها سئوال شود، کاملا آشکار خواهد شد که ایشان دارای کیش شخصیت، خودمحور و حتّی قوم محور است.

*در خاطرات ایشان،‌ نجف‌آبادی‌ها جایگاه خاصی دارند.

*حسینیان: بله، واقعاً همین طور است. من در زمانی که دادستان ویژه روحانیت بودم و با پرونده‌های خانواده ایشان سر و کار داشتم، مشاهده می‌کردم که هرچه مربوط به خانواده ایشان می‌شد، حق بود و هرچه خارج از محدوده این خانواده بود، باطل و لذا این اشکال ذاتی خود آقای منتظری بود که این حرف‌ها را بر مبنای همان کیش شخصیتی که به آن اشاره کردم، نوشت و بلکه محور زندگی‌اش هم همان بود و همان هم موجب سقوطش شد و نتوانست خود را با جامعه مذهبی تطبیق دهد.

*مسئله کیش شخصیت که نخستین بار توسط شما مطرح می‌شود،‌ نکته جالبی است، با این حال شما مشارکت قاطع و پر رنگ مخالفان شناخته شده نظام را که الان برخی به خارج پناه برده‌اند و جزو مارک‌دارترین مخالفان نظام هم هستند، در تدوین و چاپ آنچه که بیت آقای منتظری منتشر می‌کرد، نمی‌پذیرید؟

*حسینیان: چرا، در دورانی که من دادستان ویژه روحانیت بودم، در بازرسی‌ای که از حسینیه ایشان کردیم، به اطلاعیه‌هائی برخوردیم که دیگران تهیه کرده بودند و در آنجا تکثیر و آماده برای توزیع می‌شد. ما اینها را جمع‌آوری و افراد ذیربط را دستگیر کردیم و پرونده مفصّلی هم در دادستانی دارد. شکی هم نیست که بسیاری از مخالفین نظام در این مسائل دخالت داشتند. حتی امام هم در نامه‌ای که به ایشان می‌نویسند،این مورد را پیش بینی کردند و تذکر دادند؛ ولی مهم‌ترین مسئله‌ای که من در همان زمان هم به آن اعتقاد داشتم و در یکی از سخنرانی های سال 69 یا 70 هم گفتم این بود که اشکال اساسی از شخص آقای منتظری است، یعنی تا زمینه‌ای در فرد وجود نداشته باشد، نیروهای ضد انقلاب و معاند، امیدی به انسان نمی بندند. زمینه های اصلی در خود ایشان بود و دشمن هم زمینه را برای القائات خود مناسب دید و می بیند. همین حالا رادیو فردای وابسته به سیا، مصاحبه‌هائی از ایشان پخش می کند.بدیهی است که آنها در سئوالاتشان همان نکاتی را که می‌خواهند القا می کنند.

*محورهای شاخص این خاطرات از لحاظ محتوائی کدامند؟‌ سامان دهندگان این خاطرات چه اهدافی را دنبال می‌کردند؟

*حسینیان: به نظر من آنها دو هدف اصلی را دنبال می‌کردند، یکی تبرئه خود و دیگری متهم کردن امام.

*متهم کردن مرحوم حاج احمد آقا، آن هم به آن شکل از چه چیز نشأت می‌گرفت؟ آیا اینها با شخص حاج احمد آقا مشکل داشتند یا به این وسیله به دنبال تسویه حساب با امام بودند؟

*حسینیان: خیر، اینها با مرحوم حاج احمد آقا مشکل خاصی نداشتند و فقط برای تخریب امام این کار را می‌کنند. آقای منتظری قصد داشت این نکته را القا کند که امام در سن کهولت قادر به تصمیم‌گیری قاطعانه نبود و حاج احمدآقا تصمیم می‌گرفت و لذا اینها این شبهه را ایجاد کردند که تصمیم‌گیری امام درباره آقای منتظری و نامه‌ای که ایشان نوشتند، ساخته و پرداخته حاج احمدآقا بود که البته این وسیله‌ای برای حمله به شخص امام بود.

*آیا شما در جریان رسیدگی به این پرونده، به مواردی برخوردید که مرحوم حاج احمدآقا دخالت خاصی در این جریان کرده باشد؟ با توجه به شخصیت متواضع و ساده و بی‌آلایش حاج احمد‌آقا که هیچ تناسبی با یک چهره سیّاس و طراح چنین اموری ندارد، آیا اساساً چنین شبهه‌ای را قابل قبول می دانید؟

*حسینیان: مرحوم حاج احمدآقا جز یک واسطه بین امام و مسئولین نقش دیگری نداشت. اگر بعضی از مصاحبه‌های حاج احمدآقا در اوایل انقلاب را گردآوری و مطالعه کنید، مشاهده می‌کنید که برخی از اظهارات ایشان با تصمیماتی که امام در مورد آقای منتظری گرفتند، به کلی متناقص است و به هیچ وجه قابل جمع نیستند، بنابراین کاملاً مشخص است که این نمی تواند کار حاج احمدآقا باشد. من برای نمونه عرض می‌کنم که وقتی حضرت امام نامه‌ 6/1 را به آقای منتظری نوشتند، همه مسئولین کشور از جمله مقام معظم رهبری که رئیس جمهور بودند، آقای هاشمی که رئیس مجلس بودند، آقای امینی که امام جمعه قم بودند، آقای اردبیلی که رئیس قوه قضائیه بودند، اینها همه خدمت امام رسیده و تقاضا کرده بودند که نامه از رادیو قرائت نشود. امام پافشاری می‌کنند و بعد هم که تصمیم می‌گیرند نامه خوانده نشود، می‌گویند: "نه به خاطر اصرار شما، بلکه بیم از آن دارم که مردم عصبانی شوند و بریزند و آقای منتظری را از بین ببرند،اما شما بدانید در آینده گرفتار آقای منتظری خواهید شد. " این نحوه تصمیم‌گیری و سخن‌ گفتن، کاملاً نشان می‌دهد که این تصمیم متعلق به شخص امام بوده است. بسیاری از مسئولین نزد امام می‌رفتند و می‌گفتند که پس از شما تکلیف رهبریت ما روشن نیست و من همان زمان احساس می‌کردم که امام چقدر در گرفتن این تصمیم، تنها و غریب بودند و پی به مظلومیت بیش از پیش ایشان بردم. همه اینها نشان می‌داد که این تصمیم‌ شخص امام بود که با فرزانگی و درایت خاصی که داشتند، معتقد بودند که اگر رهبری به دست آقای منتظری بیفتد، انقلاب ساقط خواهد شد و به همین خاطر این تصمیم جدّی و قاطع را گرفتند. در آن زمان هیچ کس در مورد تصمیم امام توجیه نبود.

*عده‌ای در سال های اخیر ادعا کردند که امام انتشار نامه 6/1 را تحریم کرده‌اند. این ادعا واقعیت دارد؟

*حسینیان: خیر، حضرت امام فقط نامه را از رادیو پس گرفتندو جائی نشنیده‌ام که این نکته‌ای را که شما اشاره کردید، گفته باشند. در اینجا ذکر نکته‌ای را مناسب می‌دانم. شاید قبلاً هم این را گفته باشم. در مقطع پس از رحلت حضرت امام، در دادگاه ویژه روحانیت، آقای ری شهری و بنده به این نتیجه رسیدیم که نامه 6/1 حضرت امام و کلیه مسائل مربوط به آن، سند مهمی در تاریخ انقلاب است و حیف است که مذاکرات مسئولین کشور در حضور امام در باره این نامه، به صورت مکتوب در جائی حفظ نشود، لذا با بسیاری از کسانی که در آن جلسه خدمت امام بودند، صحبت کردیم و خواستیم که صورتجلسه مذاکرات نوشته و توسط تمام کسانی که حضور داشتند، امضا شود و به عنوان یک سند تاریخی بماند. خود من با این بزرگان صحبت کردم و متأسفانه هر یک به دیگری احاله کرد. همراه با آقای ری شهری خدمت حاج احمدآقا رفتیم و ایشان پیشنهاد کردند که مقام معظم رهبری متن را بنویسند و بقیه امضا کنند. وقتی آمدیم و با دوستان مشورت کردیم، دیدیم مصلحت نیست که ایشان در جایگاه رهبری این کار را بکنند. نظر مااین بود که حاج احمدآقا به عنوان فرزند امام که همیشه در تصمیم‌گیری‌های امام حضور داشت، متن را بنویسد که متأسفانه مدتی پس از این گفت و گو، ایشان فوت کرد و این کار بلا اقدام ماند، اما خوشبختانه برخی از بزرگانی که در آن جلسه بودند، در خاطراتشان با دقت مذاکرات آن جلسه را نوشته‌اند.

*عده‌ای هستند که در دهه اول انقلاب، حتی هرگونه انتقادی نسبت به خود را انتقاد از امام قلمداد می کردند، اما پس از رحلت امام و همزمان با شروع تبلیغات آقای منتظری و اعوان و انصارش، سکوت پیشه کردند و بعد هم در روزنامه‌هایشان به حمایت از این جریان پرداختند، ملاقات‌های سیاسی با آقای منتظری ترتیب دادند و اخبار آن را منتشر ‌کردند. این افراد چگونه به این نقطه رسیدند؟ ‌آیا اینها در همان دورانی هم که دم از امام می‌زدند به خاطر دنیاطلبی و منافع شخصی‌شان نبود، چون اندیشه و راه امام که تغییر نکرده است. آیا اینها بعدها تغییر ایدئولوژِی و روش دادند و یا از همان ابتدا، اعتقادی به خط امام نداشتند؟

*حسینیان: من نمی‌توانم شخصیت‌ها را صراحتاً متهم کنم که از اول این گونه بودند. انسان در طول زمان تغییر می‌کند. بسیاری از بزرگانی که اقدامات مخلصانه‌ای هم کرده‌اند، از یک جائی به بعد از عهده آزمایش‌های الهی برنیامدند؛ ولی لااقل این را می‌توانم بگویم که بعضی از مواضع، برمبنای منافع شخصی شکل می‌گیرند؛ یعنی زمانی عده‌ای از مخالفان جدی آقای منتظری بودند و حتی به جاهای مختلف نامه می‌نوشتند و ایشان را نقد می کردند، ولی بعد ناگهان تغییر جهت دادند. حتی یکی از این آقایان کسی بود که دیوار خانه آقای منتظری را تخریب کرد و بعد کسی شد که حتی از سید مهدی هاشمی هم دفاع کرد. این‌ها نشان می‌دهد که این افراد‌ براساس منافع شخصی موضعگیری می‌کردند. آن زمانی که قدرت با امام بود، آن موضع را علیه آقای منتظری می‌گرفتند، این زمان منافعشان را در موضعگیری علیه رهبری و به نفع آقای منتظری و بدتر از آن دفاع از کسانی چون سید مهدی هاشمی می‌دیدند. اینها تغییراتی هستند که در زندگی هر انسانی ممکن است پیش بیاید.

*بخش دیگری از این قضیه به نهادهائی ارتباط پیدا می‌کند که به نام امام،متولی حفظ و نشر آثار ایشان هستند و در ارتباط با نشر خاطرات آقای منتظری،عملاً سکوت کردند و علاوه بر آن در فضائی که در یک دهه گذشته به وجود آمد،بسیاری جرئت پیدا کردند مطالبی را در تخریب و تحریف کارنامه امام منتشر کنند و باز ما شاهد هیچ عکس العملی از سوی این نهادها نبودیم. شما کارکرد این نهادها را چگونه تحلیل می‌کنید؟

*حسینیان: ما گله‌مند هستیم، چون به هر حال متولی باید احترام امامزاده را نگه دارد. ما واقعاً از مؤسسه حضرت امام گله‌مند هستیم. یک بار در یکی از منشورات مرکز اسناد از قول یکی از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی نوشته شده بود که حضرت امام نهی خود را از قتل حسنعلی منصور برداشتند. آنها رسماً اطلاعیه‌ای صادر و مسئله را تکذیب کردند، در حالی که این یک روایت از قول یک فرد بود و سند قابل تأیید یا تکذیبی نبود، ولی آنها اطلاعیه رسمی علیه مرکز اسناد صادر کردند، در حالی که چند وقت پیش، یکی از همین چپ‌گرایان نسبت به اصل نظام و ولایت فقیه موضعگیری کرد و نظر امام را نظری شاذ ‌دانست و به همین خاطر مبنای جمهوری اسلامی را به قول خودش به شدّت متزلزل اعلام کرد؛ اما مؤسسه حفظ آثار حضرت امام در قبال این مسئله کوچک‌ترین موضع‌گیری‌ای نکرد.

*در مقام پاسخگوئی، آیا اهمیت و جنبه تخریبی طرح مسئله دخالت نظامیان در سیاست مهم‌تر است یا اهمیت و خاطرات آقای منتظری؟

*حسینیان:‌ حتی با اینکه بنده در این مورد هیچ نوع موضعگیری‌ای نکردم، آمدند مسئله‌ای ذهنی درست کردند و در این کار موضعگیری مفصّلی انجام دادند، در حالی که انصاف این بود که نسبت به خاطرات آقای منتظری، حتماً فعال می شدند، پاسخ می‌دادند، توضیع می دادند.حتی اگر دفاع شخصی از حاج احمدآقا هم بود، ضرورت داشت که این‌ها موضعگیری کنند، اما متاسفانه می‌بینیم موضعگیری‌ها بر مبنای حبّ و بغض‌های جناحی صورت می‌گیرند.

*آیا شما این منطق را می‌پذیرید که اگر پاسخ خاطرات آقای منتظری را بدهیم، در فضائی که پس از دوم خرداد ایجاد شده، در واقع به نوعی به طرح مجدد ایشان کمک کرده‌ایم؟

*حسینیان:‌این حرف درستی است که یترک الباطل بترک ذکره، ولی در همه جا صادق نیست. در جائی که کسی موضع تهاجمی می‌گیرد و کار ماندگاری مثل خاطرات را می‌نویسد، ما نمی‌توانیم در مقابل او سکوت کنیم به این امید که این مسئله خود به خود حل شود. یکی از موارد لازمی که باید موضع‌گیری می‌شد، همین مسئله بود که متأسفانه ما هم به عنوان مرکز اسناد قصور کردیم، به دلیل اینکه آنها ادعا کردند که ما این کار را می‌کنیم و چون احساس کردیم این قضیه متولی دارد، اقدام شایسته‌ای نکردیم.

*در حال حاضر چطور؟ آیا تصمیم ندارید در این مورد اقدامی بکنید؟

*حسینیان:‌چرا، تصمیم داریم. همین کارهای عمومی که می‌کنیم، خاطراتی که چاپ می‌کنیم و اسنادی که منتشر می‌شوند، به شکلی غیر مستقیم جوابگوی مسائل هست. مثلاً در خاطرات آقای ری شهری که چاپ شده، به بخشی از این شبهات پاسخ داده شده است.

*حسینیان:‌فضای جامعه،حداقل در مقطع کنونی، نشان می‌دهد که از این خاطرات و امثالهم تأ‌ثیر نمی‌پذیرد. جامعه تحت شرایطی فعلاً به اینها پشت و به موضع مخالف آنها گرایش پیدا کرده، اما این دلیل بر عدم ضرورت پاسخگوئی به این جریان نیست، چون ممکن است بعدها، به هر دلیلی بار دیگر این جریان فعال شود و دو باره این خاطرات را علم کند،‌کما اینکه برخی از گروه‌های مخالف نظام،از جمله منافقین بر اساس خاطرات آقای منتظری به مجامع بین‌المللی شکایت کرده‌اند. آیا چون فضای جامعه تغییر کرده و این جریان تاثیر نداشته،‌ صحیح است که موضوع را مسکوت بگذاریم؟

*حسینیان:‌البته اشاره کردم که نمی‌شود گفت تأثیر نگذاشته، کما اینکه نکته تاریخی در مورد علی‌بن‌ابیطالب‌(ع) را ذکر کردم، ولی حق همیشه پیروز است و آفتاب زیر ابر نمی‌ماند. اما ما هم وظیفه‌ای داریم و باید آن را انجام بدهیم. اگر در تاریخ، هر کسی علیه شیعه کتابی می‌نوشت و فقها و متکلمین ما با همین منطق آقایان برخورد می کردند و پاسخ آن را نمی‌دادند که چیزی از شیعه باقی نمی‌ماند. اغلب کتاب‌هائی که به عنوان مصادر و منابع افتخارآمیز شیعه داریم، آثاری هستند که در پاسخ به شبهاتِ مطرح شده از سوی دشمنان نوشته شده‌اند. خصوصاً کتاب، اثر ماندگاری است. حتی ممکن است در ظرف ده سال و بیست سال تأثیری نگذارد، ولی آیندگان خواهند گفت اگر این حرف ها پاسخی داشت، یک نفر جواب می‌داد، مخصوصاً متولیان دستگاه امام باید بیش از همه حساسیت نشان بدهند.

*آیا پاسخ ندادن به شبهات مطرح شده در خاطرات آقای منتظری، به دلیل تحلیل غلطی است که اینها دارند یا افرادی از جریان آقای منتظری در آنجا هم نفوذ دارند، کما اینکه بعضی از آنها در دادگاه هم صراحتاً گفتند که بعضی از تولیدات مؤسّسه کار ماست.

*حسینیان:‌من البته تمایل ندارم وارد این عرصه بشوم، چون به هر حال مؤسسه‌ای است که اهدافش با ما یکی است، ولی متأ‌سفانه باید عرض کنم که بعضی از هواداران آقای منتظری در آن دستگاه نفوذ پیدا کرده‌اند. حتی یک روحانی‌ای بود که به ادله‌ای به عنوان نماینده امام در یکی از کشورهای عربی فعالیت می‌کرد و تخلفی کرد. ما از حضرت امام استفتا کردیم که با او چه برخوردی بکنیم؟ ایشان فرمودند که این فرد را فرا بخوانید و دیگر نماینده من در آن کشور نیست. این شخص در همان زمان هم وابسته به بیت آقای منتظری بود و من با کمال تأسف می‌بینم که الان یکی از نیروهای مؤسّسه حفظ و نشر آثار امام است. همین افراد وابسته به بیت آقای منتظری تأثیر خود را خواهند گذاشت.

*به عنوان سئوال آخر، رویداد عزل آقای منتظری پس از سپری شدن دو دهه از وقوع آن،چه حسی را در شما برمی انگیزد؟

*حسینیان:‌من هر موقع که این مسئله را مرور می‌کنم، واقعاً برای مظلومیت امام متاسّف می شوم. امام، هم در زمان حیات و هم پس از رحلت، در بین نزدیکان و شاگردان خود هم مظلوم واقع شد، چون هیچ کس به درستی این مسئله را تبیین نکرد. از سوی دیگر وقتی درایت و عظمت حضرت امام را درک می‌کنم، به شدّت خاضع و خاشع می شوم.پیش بینی‌ ایشان در زمان خود، برای هیچ کس قابل درک نبود. آن زمان که امام، استعفای آقای منتظری را مطرح کردند، همه از امامت نماز جمعه فرار می‌‌کردند و کسی حاضر نبود این مسئولیت را به عهده بگیرد.

*توجیه نبودند یا نمی‌خواستند از امام دفاع کنند؟

*حسینیان:‌حاضر نبودند از امام دفاع کنند، یعنی امام در چنین شرایطی این حکم را دادند و این نشان می‌دهد که امام انسان بسیار عمیق، آینده‌نگر و صاحب تحلیل واقعاً بی‌بدیلی بودند. واقعاً وقتی به این تحلیل و پیش‌بینی امام فکر می‌کنم، خاشع می‌شوم.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/29:: 1:58 عصر     |     () نظر